خواست مردم اولويت نخست دولت هخامنشي

ساخت وبلاگ

امکانات وب


Top Blog
وبلاگ برتر در تاپ بلاگر

-->-->-->
-->-->-->-->-->-->-->-->-->-->-->-->-->-->-->-->-->-->-->-->-->-->-->-->-->-->
-->-->-->
-->-->-->
-->-->-->
-->-->-->-->-->-->
Google

در اين وبلاگ
در كل اينترنت
-->-->-->-->-->-->

كورش كبير

كورش كبير

-->-->--> -->-->--> -->-->-->-->-->-->-->-->-->-->-->-->-->-->-->-->-->-->چاپ این صفحه
-->-->-->

جدیدترین قالبهای بلاگفا

-->-->-->

جدیدترین کدهای موزیک برای وبلاگ

-->-->-->
-->-->-->-->-->-->-->-->-->-->-->-->-->-->-->-->-->-->-->-->-->-->

خواست مردم اولويت نخست دولت هخامنشي

خواست مردم اولويت نخست دولت هخامنشي

دوران هخامنشيان، در تاريخ ايران دوره اي است كه بر طبق شواهد و اسناد مي توان از آن به عنوان دوره طلايي تاريخ ايران نام برد. اگر چه دوره هاي تاريخي در ايران همواره به نام پادشاهانشان معروف گشته اند اما وضعيت اجتماعي و فرهنگي جوامع ايراني در هر كدام از اين دوره ها موضوعي است كه گاه از بين نوشته هاي تاريخ نويسان نمايان شده تا ما را به نتايج بسياري رهنمون سازد.
تاكيد و اهميت دادن بر مردم در نقوش مختلفي كه از دوران هخامنشيان بر جاي مانده نيز به خوبي به چشم مي خورد. ما در بعضي از اين نقش ها شاهديم كه پارسه نه به عنوان حكومتگر كه به عنوان جزيي از مردم و نماينده مردم پارسه تصوير شده است


گفت و گو: الهه خسروي يگانه

دوران هخامنشيان، در تاريخ ايران دوره اي است كه بر طبق شواهد و اسناد مي توان از آن به عنوان دوره طلايي تاريخ ايران نام برد. اگر چه دوره هاي تاريخي در ايران همواره به نام پادشاهانشان معروف گشته اند اما وضعيت اجتماعي و فرهنگي جوامع ايراني در هر كدام از اين دوره ها موضوعي است كه گاه از بين نوشته هاي تاريخ نويسان نمايان شده تا ما را به نتايج بسياري رهنمون سازد.
وضعيت مردم و اجتماع در دوران هخامنشي موضوعي است كه با شاهرخ رزمجو كارشناس دوره هخامنشي در اين گفت و گو به بحث گذاشته ايم. در اين مصاحبه سعي شد بيشتر به وجود اجتماعي و فرهنگي جامعه دوران هخامنشي پرداخته شود تا بتوان از لا به لاي اين سخنان با وجوه پنهان و ناگفته از اين دوران آشنا شويم.

* دوره هخامنشي همواره به دلايل مختلفي مورد توجه كارشناسان علوم مختلف و باستان شناسان بوده است اما در اين ميان بعضي از وجوه اين دوره ناشناخته مانده است. در واقع اگر چه مورخان يوناني همواره درباره وضعيت اجتماعي و ساختار جامعه ايراني مطالبي نوشته اند اما از آنجا كه اين تاريخ نگاري ها معمولا با غرض ورزي همراه است نياز به بررسي همه جانبه و موشكافانه اين مقوله در بين باستان شناسان و كارشناسان تاريخ ضروري به نظر مي رسد. اگر بخواهيم به طور خلاصه در مورد وضعيت اجتماعي دوران هخامنشي صحبت كنيم اولين مولفه اي كه به ذهن شما مي رسد چيست؟

_ شايد وجود آزادي و فضاي بازي كه در دوره هاي ديگر وجود نداشته است. به عنوان مثال اگر چه دوره ساسانيان همواره با تبليغات منفي همراه بوده است اما مطمئنا آزادي فكري و مذهبي كه در دوره هخامنشيان وجود داشته در اين دوره نبوده است. ما در بسياري از نوشته هاي دوره هخامنشي مي بينيم كه حكومت با حفظ اقتدار خود به مردم بسيار تاكيد دارد و در بعضي نوشته ها، اين بيشتر مردم هستند كه به آن اهميت داده شده و نه خود حكومت. مثلا در يكي از قديمي ترين متن ها آمده است: «سرزمين پارس سرزميني است كه مردان خوب و اسبان خوب داراست كه اين را اهورا مزدا از گزند دشمنان حفظ كناد.» همين طور داريوش در يك كتيبه ديگر صراحتا به پادشاهان بعد از خود اعلام مي كند: «اگر مي خواهي كه شادي جاودانه از سرزمين پارس رخت برنبندد مردم را حفظ كن.»
تاكيد و اهميت دادن بر مردم در نقوش مختلفي كه از دوران هخامنشيان بر جاي مانده نيز به خوبي به چشم مي خورد. ما در بعضي از اين نقش ها شاهديم كه پارسه نه به عنوان حكومتگر كه به عنوان جزيي از مردم و نماينده مردم پارسه تصوير شده است. اين در مورد بقيه مردم هم صدق مي كند و حتي مي توانيم بگوييم مردم كشورهاي ديگر بيشتر مردم توجه هستند يعني آنها در اين نقش برجسته ها نه به عنوان ملل شكست خورده بلكه به عنوان جزيي از مردم يك كشور واحد به نمايش در آمده اند. به همين دليل مي توانيم بگوييم كه ديد حكومت نسبت به مردم بسيار متفاوت از حكومت هاي قبل و بعد از خود است. ما اين نوع نگاه را مثلا در كشوري مانند مصر نمي بينيم مصر در تصوير نگاري خود ملت هاي ديگر را به صورت اسير تصوير كرده است ولي همين ملت هاي در تصوير نگاري هخامنشي پشتيبان حكومت هستند. گزارش هايي هم از نامه هايي نوشته شده نشان مي دهد حكومت سعي داشته تا حد امكان رعايت حق مردم را بكند و كسي را به عنوان فرمانروا و حاكم ساتراپ منصوب كند كه بتواند به خوبي وظيفه اش را در قبال مردم انجام دهد و اگر كوتاهي كرد بلافاصله از سوي حكومت مركزي و شخص پادشاه تهديد به بركناري مي شده مگر اين كه روش خود را تغيير دهد. حضور نيروهايي به نام چشم و گوش هاي شاه در هر ساتراپ و ايالت خود گواه اين مدعاست. چشم هاي شاه بازرساني بودند كه در كنار حاكم محلي به بررسي كارهاي روزانه مي پرداختند و اگر تخلفي مي ديدند به شاه گزارش مي كردند و گوش هاي شاه كساني بودند كه به طور مخفيانه اوضاع را زير نظر مي گرفتند تا اگر احتمالا حقي ضايع شد يا ظلمي صورت گرفت به شاه اطلاع دهند. از سوي ديگر در يكي از نوشته هاي درباري نامه اي از «داريوش» به «گاتاداس» داريم كه ساتراپ منطقه آسياي صغير است و در آن نامه او را به خاطر رفتارش مورد سرزنش قرار داده و تهديد به بركناري مي كند. در واقع يكي از اصول اصلي قدرت در دولت هخامنشي نگه داشتن همه جوامع در كنار هم با اصل حفظ فرهنگ و زبان و دين آن ملت ها بوده و تنها شرطي كه داشته اند، و روي آن تاكيد مي ورزيده اند اين بوده كه اگر ملت ها مزاحم يكديگر نشوند مي توانند در امان بمانند و به راحتي زندگي كنند. نمونه تاريخي اين موضوع نابودي جنگل مقدس شهر سارد است كه توسط يوناني ها به آتش كشيده مي شود و در ادامه همين سياست براي تنبيه يوناني حكومت به اين كشور لشكركشي مي كند و آكروپل آتن را آتش مي زند. اصلا علت بيشتر جنگ هاي ايران و يونان در اين مقطع به قصد كشور گشايي و فتح سرزمين نبوده است. بلكه مجازات يونانيان بوده است. يك نمونه ديگر مثلا نابودي معبد يهوديان در مصر به دست كاهنان مصري است. سياستي كه ساتراپ مصر در پيش مي گيرد سياسي است كه يهوديان و مصري ها سرانجام بتوانند در جايگاه خود و كنار همديگر بدون هيچ مزاحمتي براي هم زندگي كنند. چون جاي تعجب دارد كه يهوديان مصري كه مدام اسير بوده اند بتوانند در كنار معابد مصري؛ معبد يهود داشته باشند. و شاهديم كه اين قانون فقط براي كشورهاي ديگر نيست بلكه در قلب سرزمين پارس هم چنين سياستي وجود دارد و به آن وفا دارند. مثلا بر اساس يك سري كتيبه هايي كه داراي محتواي ديني و مذهبي هستند و باروي تخت جمشيد كشف شده اند؛ اين طور برداشت مي شود كه در سرزمين پارس حتي در نزديكي مراكز حكومتي معابد مختلفي براي پرستش خدايان ديگر وجود دارد. مثلا معابدي براي خدايان عيلامي در كنار پرستش گاه اهورا مزدا. حتي اسنادي درباره پرداخت هايي ديني وجود دارد كه به هر دو گروه از خدايان انجام شده است.

* موضوع ديگري كه مي توان در ساختار اجتماعي هخامنشيان به آن پرداخت طبقه بندي اجتماعي آن جامعه است. ما مي دانيم كه مثلا در دوران ساساني مرزبندي بين طبقات اجتماعي بسيار پررنگ و رسمي بوده است. آيا در دوره هخامنشيان نيز اين مساله وجود دارد؟

_ اين موضوع بسيار مورد اغتشاش است. نوشته هاي گوناگوني درباره ساختار طبقاتي دوران هخامنشي وجود دارد اما اين نوشته ها به حدي متنوع و متفاوت از يكديگرند كه نمي توان به راحتي به آنها استناد كرد. به عنوان مثال بعضي جا به جايي هايي كه معتقدند در بين طبقات دوران هخامنشي وجود داشته است. اولين اشكالي كه مي توان به اين آرا گرفت اين است كه دقيقا مشخص نشده كه طبقاتي به اين معني وجود داشته باشد يا نه و دومين ايراد اين است كه دوره هخامنشي يك دست نيست. يعني تغييراتي در بعضي طبقات به خصوص روحانيون به وجود آمده است. طبقه روحانيون در زمان داريوش به دليل ماجراي گيومات مقدار زيادي از قدرت شان را از دست دادند ولي مي دانيم كه از نيمه هاي دوران حكومت داريوش به بعد طبق اسناد و مدارك دوباره و به خصوص در دوره خشايارشا كاملا قدرت را به دست مي گيرند. البته خود طبقه روحانيون لايه هاي مختلفي دارند. اما شباهتي كه اين دوره با دوره هاي بعد و دوره ساساني دارد همان 7 خانداني هستند كه تسلط زيادي روي حكومت دارند. داريوش در كتيبه خود از 6 خاندان نام مي برد كه با خاندان هخامنشي به عدد 7 مي رسد كه عدد مقدسي است. گر چه ممكن است كه نام اين خاندان ها در طول تاريخ عوض شود اما طبقه اشراف و با شاهزارگان از اين 6 خاندان تشكيل مي شود كه پيوستگي هايي با خاندان سلطنتي دارند. حتي داريوش در نوشته هاي خود به پادشاه بعدي متذكر مي شود كه اين خاندان ها را حفظ كند.

* چندي پيش كتابي منتشر شد با نام زنان هخامنشي كه به ازدواج ها و روابط زنان دربار هخامنشي مي پرداخت. در واقع اين سنتي كهن بوده كه معمولا پادشاهان كشورهاي مختلف يا مناطق گوناگون براي برقراري روابط حسنه يا ه نشانه وفاداري ازدواج هايي را بين خاندان هاي خود ترتيت مي دادند. معمولا نيز ادعا مي شود كه در دوران هخامنشي ازدواج با محارم مجاز بوده است. اين ادعا تا چه حد صحت تاريخي دارد؟

_ اين موضوع جاي بحث و سوال بسيار دارد و نكات پنهان بسياري در آن مستتر است به دليل آن كه ما واقعا نمي دانيم اين اتفاقات رخ داده يا نه چون معمولا اين اخبار از سوي يوناني ها به ما رسيده و در صحت و سقم آن ترديد وجود دارد. اما سنتي از قديم به خصوص در عيلام وجود داشته و آن اين بود كه ملكه، خواهر شاه نيز ناميده مي شده. شايد به اين دليل كه شاه و ملكه را، هر دو، فرزندان يك خدا مي دانستند در نتيجه به يك نسبت خواهر برادري نيز علاوه بر پيوند زناشويي بين آنها معتقد بودند. نسبتي كه مجازي بوده است نه خوني. اين مساله بعد از عيلاميان در دوره هخامنشي هم وجود دارد. مثلا در متون كهن آمده است كه سپندارمز هم دختر اهورا مزداست و هم خواهرش. بنابراين شايد اين نسبت خو اهري يك نسبت مجازي است كه بر اساس يك سنت كهن شكل گرفته است. اگر چه پادشاهان ايراني خود را «خودوده» يعني خود دودماني مي ناميده اند و پيوندهاي زناشويي شان را از دودمان خود برقرار مي كردند و اين مساله لزوما به اين معنا نيست كه همسر شاه، خواهر او بوده باشد. البته شاهان هخامنشي همانطور كه گفتيد همسران ديگري از مليت هاي ديگر هم مي گرفتند.

* مساله ديگري كه در مورد ازدواج هاي دوران هخامنشي وجود دارد آن مرزبندي است كه ما در زمان ساسانيان شاهدش هستيم. يعني اين كه افراد طبقات مختلف حق ازدواج با كسي جز طبقه خود را ندارند. آيا اين قانون اجتماعي در زمان هخامنشيان هم وجود دارد؟

_ نه، اين مرزبندي وجود ندارد. حتي ما گاهي اوقات شاهديم كه شخص پادشاه همسراني از طبقات پايين اجتماع اختيار مي كند. كه اين اطلاعات از گزارش هاي مختلف مثلا در كتاب عهد عتيق به دست آمده است. داستان «استر و مرد خاي» كه روايت ازدواج يك دختر يهودي از طبقه پايين اجتماع با شاه است كه به عنوان ملكه انتخاب مي شود. در نتيجه وقتي پادشاه چنين معني نداشته باشد براي مردم هم مسلما چنين وضعيتي موجود نيست. در اين مورد نيز ازدواج مي كردند بدون اين كه آنها در سطح ايرانيان باشند و اين مساله هم شامل ساتراپ ها مي شده و هم شامل كساني كارمند يا سرباز و نيروي جنگي و غيره بوده اند.

* ما در باورها و اعتقادات زردشتيان داريم كه اصولا تجارت را مذموم مي شمرده اند و سعي مي كرده اند حتي الا مكان مدارس را از محيط بازار و كسب و كار دور بدارند. با وجود چنين اعتقادي و داشتن چنين نگاهي وضعيت تجارت داخلي شهرها چگونه بوده است؟

_ ما از نظر تجارت داخلي مي دانيم در خيلي از شهرها تجارت وجود داشته است اما متاسفانه منابع ايراني كم است. يكي از نقاطي كه منابعي كافي در اين باره در اختيار ما گذاشته بابل و چند شهر اطراف آن است كه گزارش هاي مالي و كاري و تجاري خود را نوشته اند. حتي مي دانيم فرداي روزي كه كوروش بابل را تصرف كرده است هنوز روابط تجاري وجود دارد و هيچ چيز مختل شده است. ظاهرا در بابل يك خانواده يهودي به نام «مرشو» وجود داشته كه تا چند سال نبض تجارت بابل را در دست داشته اند و گزارش كارهاي خود را نوشته اند. سندهاي مختلفي درباره خريد و فروش حتي با مراكزي در ايران (مثلا شهري در نزديكي تخت جمشيد) وجود دارد. يا هند و ماد و سرزمين هاي ديگر. متاسفانه از خود تخت جمشيد يا مراكز ديگر هخامنشي آن چنان مدارك كتبي زيادي در حفاري ها به دست نيامده كه بتوانيم اطلاعاتمان را كامل كنيم. شايد اگر حفاري هاي بيشتر صورت بگيرد اسناد زيادتري به دست بيايد و حتما هم چنين خواهد شد. آن هم زماني كه ما مي بينيم اسناد تخت جمشيد تا چه حد دقيق و حساب شده اند. از طرف ديگر پادشاهان هخامنشي سنگ وزن هاي يكساني براي تمام قلمرو حكومت خود ابداع كرده بودند كه در داد و ستدها معيار قرار مي گرفت. به اين ترتيب در تمام قلمرو حكومتي داد و ستد به صورت يكسان انجام مي شده. اين سنگ وزن ها هم به شكل شيرهاي نشسته يا سنگ وزن هاي مخروطي شكل بوده است كه نمونه هاي آن در خزانه تخت جمشيد و در شهرهاي ديگري مثل شهر حله در عراق پيدا شده است.

* يكي از طبقات اجتماعي كه از شواهد امر چنان بر مي آيد كه حتما در اين دوره وجود داشته اند طبقه كارمندان دولت بوده اند. طبقه اي كه به كارهاي مالي و اداري و سياسي آن دولت وسيع با گستره بي حد و مرزش مي پرداخته اند. اين طبقه در چه جايگاهي بوده اند و چه شرايطي داشته اند؟
_ از نظر مالي بايد بگويم درآمد كارمندان و كارگران و حتي هنرمنداني كه دعوت به كار مي شدند درآمد نسبتا خوبي بوده است. چرا كه اگر معادل اش را به نسبت قيمت هايي كه وجود دارد، حساب كنيم مي بينيم حقوق مكفي و خوبي است. مثلا به نسبت خريد گوسفند يا حتي خانه، آنها حقوق خوبي مي گرفتند و اين چيزي است كه كتيبه ها مي گويند. به خصوص در بعضي از متن ها تفاوت هاي پرداختي وجود دارد. مثلا در يك سندي كه در مورد ساخت يكي از بناهاي تخت جمشيد نوشته شده در ميزان حقوقي كه به مدت 6 ماه دارد پرداخت مي شود 3 رديف شغلي ديده مي شود و افراد به 3 گروه تقسيم شده اند كه هر رده يك نوع دستمزد مي گيرند و حقوق همگي شان به يك اندازه نيست.
اين نشان مي دهد كه در آن زمان كاملا رده بندي هاي شغلي وجود داشته است. البته پرداخت به نسبت تخصص هم فرق مي كرده و هر كدام از پرداخت ها الگوي از پيش تعيين شده اي دارد كه كاتب و ديوانسالارها هنگام پرداخت به آن رجوع مي كردند و از روي آن مشخص مي شده كه به يك شخص چقدر بايد پرداخت شود. به اين ترتيب وقتي تمام پرداخت ها از روي يك الگوي از پيش تعيين شده و مشخص انجام شود يك نوع امنيت شغلي به وجود مي آيد كه هم عدالت اجتماعي را تامين مي كند و هم آرامش رواني جامعه را. بازتاب اين سيستم را ما در امنيتي مي بينيم كه در دوران هخامنشي وجود داشته است. به طوري كه تقريبا كسي دست به راهزني نمي زده چون احتياجي نداشته. سندي هست كه در آن حقوق پرداختي 4 نفر كه قرار است بخشي از خزانه مملكت را از شهري به شهر ديگر ببرند تامين شده است. اين موضوع نشان دهنده امنيت راه هاي كشور است كه باعث شده براي انتقال بخشي از خزانه حكومت فقط 4 نفر استخدام شوند. مساله ديگر اعتمادي است كه بر اثر راستگويي محض در جامعه ايراني وجود دارد. به عنوان مثال ما سندي داريم كه توسط يكي از بازرسان دولتي نوشته شده. او اين سند را بر طبق گفته هاي نگهبان يك انبار در مورد لوازم موجود در انبار تنظيم كرده و به حرف نگهبان اعتماد نموده بدون اين كه بخواهد از مرجع بالاتري در اين مورد اطلاعات بگيرد و در سند نيز قيد كرده كه بر اساس گفته هاي نگهبان انبار آن را تنظيم كرده است. در واقع ايرانيان دوره هخامنشي، اصل را بر راستگويي افراد جامعه گذاشته بودند.

* از آنجا كه دين همواره يكي از اركان تشكيل دهنده اجتماع است شايد بهتر باشد درباره دين دوره هخامنشي هم صحبت كنيم. به خصوص اين كه ما در دوران هخامنشي با پديده اي مواجه هستيم به نام همزيستي مسالمت آميز اديان. دين مردم ايران در زمان هخامنشيان چه ديني بوده است و با توجه به اين كه دين زردشت در اين دوران رواج پيدا كرده است عقايد مذهبي ايرانيان شامل چه چيزهايي مي شده است؟

_ در مورد دين دوره هخامنشي بايد گفت اگر چه دين زردشتي در آن جامعه وجود دارد ولي دين رسمي نيست. اما ذكر نام اهورامزدا دليل بر رسمي بودن دين زردشت نمي شود. همين حالا تمام مسلمانان در نوشته هاي خود نام الله را مي برند ولي هر كدام از آنان متعلق به فرقه هاي مختلف هستند. ممكن است يك دين اصلي وجود داشته كه بعدها به شاخه هاي مختلف تقسيم شده است 

كورش كبير...
ما را در سایت كورش كبير دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : حامد قاسمي koorsh بازدید : 947 تاريخ : دوشنبه 5 تير 1391 ساعت: 13:53